تاریخچه استرالیا

نام استرالیا از کلمه لاتین "استرالیس" به معنای "جنوبی" گرفته شده است و از اوایل قرن بیستم در بین عوام به  نام اوز (OZ) معروف است.  به ساکنان استرالیا اوسی (Aussie) می گویند.
نام استرالیا را اولین بار جستجوگری بنام متیو فلیندر به طور رسمی در سال 1804 به کار برد. وی به تبعیت از پشتیبان و حامی سفرهایش، سر جوزف بنکس، در دستنوشته ها و نقشه های سفرش به ترا استرالیس نام استرالیا را برای منطقه استرالیای کنونی به کار برد. حامی وی معتقد بود این نام در ذهن عوام آشناتر است. وی در دست نوشته هایش چنین می نویسد: "احتمال اینکه هیچ خشکی دیگری در فواصل جنوبی تر این عرض جغرافیایی یافت شود وجود ندارد. بنابراین نام ترا استرالیس را به علت موقعیت خاص جغرافیایی این سرزمین برای آن برگزیدم. این نام قدمت زیادی دارد و هیچ نام دیگری که مشابه آن باشد وجود ندارد. بنابراین هیچ جای اعتراضی برای نقض این نام و انتخاب نام دیگر باقی نمی ماند."
نخستین باری که نام استرالیا به طور رسمی استفاده شد در تلگرافی به لرد باترست در تاریخ 4 آوریل 1817 بود. در این تلگراف فرماندار مک کواری دریافت نقشه کاپیتان فلیندر از استرالیا را تایید کرد. در 12 دسامبر 1817 مک کواری به اداره مستعمراتی توصیه کرد که نام استرالیا رسماً مورد استفاده قرار گیرد. در سال 1824 نیروی دریایی رسماً  با نام قاره استرالیا موافقت کرد. آغاز زندگی انسانی در استرالیا به طور تقریبی به 42000 تا 48000 سال قبل بازمی گردد. این آغاز احتمالاً به دنبال مهاجرت ساکنان جنوب شرقی آسیا از طریق خشکی های متصل کننده دو قاره در آن زمان و آب گذرهای باریک بوده است. این ساکنان اولیه احتمالاً اجداد استرالیایی های کنونی این کشور هستند. ساکنان بومی استرالیا، هنگام مهاجرت اروپاییان در قرن 18 میلادی بیشتر شکارچی و کشاورز بوده و دارای فرهنگ شفاهی پیچیده و ارزشهای روحانی بر مبنای احترام به سرزمین اجدادی و اعتقاد به آغاز خلق زمین بوده اند. اهالی جزیره تورس به ملانزی ها معروفند. سواحل شمالی و آبهای استرالیا به طور معمول مورد استفاده ماهی گیران مناطق جنوبی آسیا قرار می گرفته است.
فلیندر در پانوشت چنین اضافه می کند: "اگر به خود اجازه میدادم که تغییری در نام اولیه این منطقه داشته باشم، نام استرالیا را انتخاب می کردم، چرا که این نام با گوش آشناتر است و نوعی هماهنگی با دیگر نامهای بزرگ مناطق دنیا دارد."
یکی از مستعمرات بریتانیا در سرزمین ون دیمن که امروزه تاسمانی نامیده می شود در سال 1803 بنیان گذاری شده و سپس از 1825 به عنوان یک مستعمره مستقل جداگانه شناخته شد. در سال 1828 دولت انگلستان رسماً مدعی مالکیت بخش غربی استرالیای غربی (یعنی مستعمرات رودخانه سوان) شد. مستعمرات مستقل در سال 1836 از بخشهایی از ولز جنوبی جدید در جنوب استرالیا به ترتیب در 1951 از ویکتوریا و در 1859 از کوئینزلند جدا شدند.  قلمرو شمالی در سال 1911 هنگام جدا شدن از استرالیای جنوبی یک " استان ازاد" بود. بدان معنا که هیچگاه به عنوان اردوگاه کاراجباری برای زندانیان استفاده نشد. ویکتوریا و استرالیای جنوبی نیز به صورت "آزاد" تاسیس شدند ولی بعدها مجوز رود زندانیان به آنها صادر شد. سرانجام با تشکیل کمپین هایی توسط ساکنان ولز جنوبی جدید، اعزام زندانیان به آنجا متوقف شد. آخرین کشتی حامل زندانیان به این منطقه درسال 1848 به این منطقه وارد شد.
اولین باری که قاره آسیا دیده شد و اولین باری که یک اروپایی پا روی خاک این قاره نهاد توسط دریانورد هلندی به نام ویلیام جانزون ثبت شده است. وی در اوایل سال 1606 ساحل کیپ یورک پنسیلوانیا را مشاهده کرد و در 26 فوریه در محل رودخانه پن فادر در نزدیکی شهر جدید ویپیا در کیپ یورک پا بر روی خاک استرالیا گذاشت. جانزون از کلیه خطوط ساحلی غرب و شمال استرالیا نقشه برداری کرد و نام آن را "هلند جدید" نهاد. این نام در طول قرن 17 بر روی این سرزمین باقی ماند ولی جانزون در این سرزمین اقامت نگزید. در سال 1688 و مجدداً 1699، ویلیام دامپی یر، که یک جستجوگر و دریانورد انگلستانی بود، به سواحل شمال غربی هلند جدید پا نهاد.  در سال 1770 جیمز کوک انگلستانی به سواحل شرقی رفت و آنجا را ولز جنوبی نامید و مدعی شد که آنجا خاک بریتانیای کبیر است. دولت بریتانیا که یه دنبال از دست دادن مستعمراتش در آمریکا در سال 1780 به دنبال اشغال و ایجاد مستعمرات جدید بود، یک ناوگان کشتی به نام " ناوگان یکم" به فرماندهی کاپیتان آرتور فیلیپ به ولز جنوبی گسیل داشت تا در آنجا مستعمره ای جدید ایجاد نماید. کشتی های ناوگان یکم در مکان کنونی خلیج کوچک سیدنی در بندر جکسون لنگر انداخته و پرچم انگلستان را برافراشتند. این اتفاق در تاریخ 26 ژانویه 1788 رخ داد و این روز به روز رسمی استرالیا مبدل شد. البته این نام از تاریخ 7 فوریه 1788 رسماً اعلام گردید. اولین مهاجرتها به استرالیا منجر به تاسیس شهر سیدنی و آغاز کشاورزی، صنعت و تجارت و سپس آغاز کشف مناطق جدید جهت سکونت گردید.
جمعیت بومی منطقه تا پیش از ورود و اسکان اروپاییان حدود 750000 نفر تخمین زده شده است. این جمعیت طی 150 سال بعد از ورود اروپاییان به شدت رو به کاهش نهاد. علت این امر بیشتر وجود بیماریهای واگیردار بوده است. سیاست "یکسان سازی" دولت که با پیمان محافظت از ساکنان بومی استرالیا در سال 1869 آغاز شد منجر به جدا شدن فرزندان بسیاری از بومیان از خانواده ها و جامعه شان شد. این پیمان، که به آن پیمان نسلهای دزدیده شده نیز می گویند، یکی از عوامل کاهش تعداد بومیان استرالیا به شمار می آید. به دنبال رفراندوم 1967، دولت فدرال حق قانونی وضع قوانین را ضمن احترام به خواسته های بومیان بدست آورد. تا سال 1992 حرفی از مالکیت اجدادی یا نام بومی استرالیا به میان نیامد. در این سال دادگاه عالی کوئینزلند یکی از قوانین اصلی استرالیا مبنی بر ترانولیوس (به معنای "سرزمینی که به هیچ کس تعلق ندارد") بودن استرالیا پیش از اشغال اروپاییان را دگرگون کرد.
در اوایل دهه 1850 تب طلا در استرالیا بالا گرفت و بسیاری از مردم جهت یافتن طلا به استرالیا مهاجرت کردند. به دنبال سیل مهاجرتها، شورش اورکا (Eureka Rebellion) علیه مخارج بالای کسب پروانه جهت احداث معدن در سال 1854 رخ داد. در فاصله بین سالهای 1855 تا 1890 شش ایالت مستعمراتی استرالیا دولت مستقل خود را تشکیل دادند و مدیریت بسیاری از فعالیتهای درون مرزهای خود را بدست گرفتند. ولی همچنان بخشی از امپراطوری بریتانیا به حساب می آمدند. دفتر مستعمراتی لندن کنترل برخی از موارد من جمله امور مربوط به اتباع خارجه، دفاع و حمل و نقل بین الملل را به عهده داشت.
در روز اول ژانویه 1901، اتحادیه مستعمرات پس از یک دهه برنامه ریزی و مشاوره و رای گیری تشکیل و جمهوری ایالات مشترک المنافع استرالیا تاسیس شد و در سال 1907 رسماً بخشی از قلمرو امپراطوری بریتانیا گردید. در سال 1911، قلمرو پایتخت فدرال (که بعدها نام "قلمرو پایتخت استرالیا" را به خود گرفت) به عنوان مکان آینده پایتخت فدرال "کانبرا" مشخص گردید. در فاصله سالهای 1901 تا 1927 در حالی که کانبرا در حال ساخته شدن بود، ملبورن به عنوان مکان موقت استقرار دولت استفاده می شد. کنترل قلمرو شمالی در سال 1911 از دولت استرالیای جنوبی با پارلمان فدرال منتقل گردید. در سال 1914 استرالیا با حمایت حزب لیبرال مشترک المنافع و حزب جدید کارگر استرالیا و به عنوان هم پیمان بریتانیا وارد جنگ جهانی اول شد. استرالیا در جبهه غربی در بسیاری از درگیری های اصلی شرکت داشت. از حدود 416000 نفر استرالیایی که در جنگ شرکت کردند حدود 60000 نفر کشته و 152000 نفر زخمی شدند. بسیاری از استرالیایی ها از دفاع لشگرهای نظامی نیوزلند و استرلیا در گالی پولی به عنوان تولد کشور- یعنی اولین اقدام دفاع نظامی کشور- یاد می کنند. مبارزه مسیر کوکودا (Kokoda Track Campaign) از دید بسیاری نیز یکی از وقایعی است که در جنگ جهانی دوم تاریخ اصلی استرالیا را ساخت.
ساکنان بومی اولین ساکنان قاره استرالیا بوده اند. بسیاری از انسان شناسان معاصر معتقدند که این بومیان حداقل 50000 سال قبل به استرالیا مهاجرت کرده و تا 3000 سال پیش بیشتر مناطق قاره را تحت تصرف خود در آورده اند. سپس با بالا آمدن آب اقیانوس، تاسمانی و دیگر جزایر ساحلی از قاره جدا شدند. با وجود اینکه دریانوردان چینی، مالزیایی، اندونزیایی و عرب احتمالاً تا پیش از سال 1500 میلادی به بخشهای شمالی استرالیا دست پیدا کرده اند ولی استرالیا تا قرن 17 میلادی برای غربیان ناشناخته ماند.
در سال 1931 و در پی تدوین اساسنامه وست مینیستر از سوی بریتانیا، بسیاری از ارتباطات حقوقی بین استرالیا و بریتانیا رسماً به پایان رسید. استرالیا این اساسنامه را رسماً در سال 1942 پذیرفت ولی اعتبار قانونی آن در سال 1939 و در زمان جنگ جهانی دوم تصدیق گردید. عواملی چون شکست نظامی انگلستان در آسیا در 1942 و تهدید حمله ژاپن باعث شد استرالیا برای دفاع از خود و داشتن هم پیمانی نظامی به کشور آمریکا نزدیک شود. استرالیا از سال 1951 تا کنون رسماً تحت حمایت پیمان  ANSUZو متحد نظامی ایالات متحده می باشد. استرالیا پس از جنگ جهانی دوم از مهاجرت اروپاییان استقبال کرد. از دهه 1970 و به دنبال لغو سیاست "استرالیای سفید"، استرالیا پذیرای مهاجرانی از آسیا و دیگر کشورهای دنیا شد. در نتیجه بافت مردمی، فرهنگی، و ظاهر کشور دستخوش تغییرات زیادی شد. آخرین پیوندهای قانونی بین استرالیا و انگلستان در پی پیمان استرالیا در سال 1986 بسیار محدودتر شد. به موجب این پیمان نامه هرگونه ایفای  نقش انگلستان در دولتهای ایالتی استرالیا به پایان رسیده و گزینه ارجاع دادخواستهای قضایی به هیئت مشاورین سلطنتی انگلستان در لندن ملغی شد. در رفراندوم 1999 تعداد 55 درصد از رای دهندگان و اکثریت مردم ایالات به تغییر حکومت از ایالات فدرال به جمهوری و داشتن رییس جمهور رای منفی دادند. لازم به ذکر است که رییس جمهور میبایست در حکومت جمهوری دو سوم آرا را در هر دو پارلمان کشور بدست بیاورد.از زمان رای گیری وتیلام در 1972 به بعد، تمرکز فعالیتهای استرالیا بیشتر بر سیاست خارجی و برقراری ارتباط با دیگر کشورهای حوزه اقیانوس آرام و همچنین حفظ ارتباطات با هم پیمانان پیشین و شرکای تجاری بوده است.





به طور کلی سیاست رسمی مستعمراتی طی قرن 19 بر مبنای رفتار با بومیان با مساوات و برابری و همانند مهاجران و همچنین تغییر دین آنها به مسیحیت و آموزش تمدن اروپایی به آنها استوار بوده است. حتی فرماندار مک مواری مدرسه ای برای بچه های بومی تاسیس کرد. علی رغم اهداف خوب سیاست رسمی مهاجران، اقدامات آنها غالباً با مقاومت و عدم حمایت ساکنان بومی روبرو می شد.


طی سالهای دهه 1830 و 1840 بخشهای تحت حمایت مبلغان مسیحی در تمام نقاط استرالیا تاسیس شد و بسیاری از بومیان به آنجا فرستاده شدند. این مناطق تحت قوانین انگلستان ایجاد شدند و طبق قوانین انگلستان، حمایت و محافظت از بومیان در کل امپراطوری انگلستان الزام شد. تشکیل این مناطق بیشتر با عنایت به مسایل دینی و مذهبی بود ولی بعداً قوانین حاکم بر آنها به قوانین دولتی تغییر یافت. زندگی با مبلغان مسیحی تاثیر عمیقی در زندگی خانواده های بومی استرالیا گذاشت. به طوری که در اوایل قرن بیستم تعداد بسیاری از بچه های بومیان تحت حمایت خانواده های سفید پوست در آمده و بزرگ شدند. در سالهای اخیر بسیاری از این بچه ها که به نسل دزدیده شده معروفند درصدد درخواست جبران خسارت وارده به خاطر دور ماندن از والدین واقعی و هویت اصلیشان بوده ان



با ورود اروپاییان، برخورد بین و بومیان بخصوص در بخشهای مرزی شدیدتر بود. در دهه های 1830 و 1840 هنگامی که مهاجران به زور وارد این سرزمین شدند، تعدای از بومیان را جهت کار در گله داری ها و تعدادی را برای گشت زنی امنیتی به کار گرفتند. ولی تلاشهای بی وقفه کلیسا برای ارائه خدمات و آموزش بومیان باعث ثبات روابط بین نژادی نشد. سفید پوستان گاهی بومیان را به زندان می انداختند و یا آنها را می کشتند و از زنان و کودکان آنها سوء استفاده می کردند.
ولی دلیل اولین کاهش فاجعه بار جمعیت بومیان، بیماریهایی بود که اروپاییان با خود آوردند. از جمله این امراض می توان به آبله، سرخک، سوء تغذیه و اعتیاد به الکل و خشونتهای همراه آن اشاره کرد.در فاصله سالهای 1788 تا 1930 جمعیت بومیان از حدود 500000 نفر به 100000 نفر کاهش پیدا کرد. در قرن 20محل اسکان بومیانی که به روشهای سنتی خود زندگی می کردند به مکانهای دورافتاده قلمرو شمالی، کوئینزلند و استرالیای غربی محدود شد.از سالهای دهه 1959 این بومیان به آرامی روند بازگشت به زندگی پیش از ورود اروپاییان را آغاز نمودند و از سالهای دهه 1970 به بعد دولت فدرال بازبینی و تصحیح سیاستهای گذشته را در دستور کار خود قرارداد.


بین سالهای 1851 و 1891، جمعیت استرالیا از 437000 نفر به 2/3 میلیون نفر رسید که خود یکی از سریعترین روندهای رشد جمعیت و شهری سازی در جهان بود. در سال 1891، بیش از یک سوم استرالیایی ها در سه شهر اصلی استرالیا زندگی می کردند. ملبورن و سیدنی پس از ابر شهرهای امریکایی و اروپایی در زمره پرجمعیت ترین شهرهای دنیا بودند. شهرهای مستعمره ای بسیار وسیع بودند به طوری که جمعیت 437000 نفری ملبورن در منطقه ای به اندازه کل لندن 7/4 میلیون نفری زندگی می کردند.



اتحادیه مستعمرات استرالیا پس از جنبشهای متحدسازی در جاهای مختلف دنیا تاسیس شد. ایده متحدسازی در سال 1847 توسط ارل گری، دبیر مستعمراتی بریتانیا، مطرح گردید. در سالهای دهه 1850، جان دون مور لانگ، کشیش اسکاتلندی ولز جنوبی جدید با تشکیل اتحادیه استرالیایی به مبارزه جهت متحدسازی استرالیا پرداخت. برگزاری کنفرانسهایی بین دولتهای مستعمراتی در سالهای دهه 1860 نیز بر متحدسازی و ارتباط بیشتر تاکید کرد. با تشکیل سلطنت کانادا در 1867، مقامات بریتانیا نیز انتظار چنین تشکیلاتی را در استرالیا داشتند.


با توسعه تجارت و ارتباطات بین مستعمرات، فشارها جهت برداشتن موانع ارتباطی بین مستعمرات افزایش یافت. بحث سیاست استرالیای سفید، خود نمایانگر نیاز به قوانین یکپارچه مهاجرتی بود. با متحد شدن بیشتر کارگران استرالیایی، اتحادیه های تجاری متمرکز تر شدند و این نشان دهنده جذابیت سیستمهای سیاسی و اقتصادی یکسان و یکپارچه بود. شرایط بی ثبات اقتصادی و کسادی آشکار در سال 1892 به تشکیل احزاب کارگری در هر مستعمره منجر شد. این احزاب به دنبال احقاق حقوق و منافع کارگران بودند.


در اوایل دهه 1890، توقف بلند مدت پیشرفت اقتصادی که از 1860 در مستعمرات آغاز شده بود به یکباره پایان یافت. این توقف به خصوص در ملبورن تاثیر زیادی به جا گذاشت. این مسئله به آغاز تغییر جنبشهای فدرال از ویکتوریا به ولز جنوبی جدید کمک کرد. در سال 1889 صدر اعظم ولز جنوبی جدید، هنری پارکس، حمایت خود را از شکل جدید فدرالیسم اعلام کرد. این فدرالیسم جدید با مدلهای شورای فدرال متفاوت بود. در سال 1891، گروهی از نمایندان و وکلای حقوقی مستعمرات در سیدنی، نوشتن پیش نویس قانون فدرال را آغاز کردند. البته رقابتها و سودجوییهای سیاسی و منطقه ای روند تدوین را کند می کرد. سرانجام در سال 1897، سیاستگذاران بر کلیات پیش نویس قانون به توافق رسیدند و در سال 1899 مردم استرالیا آنرا تایید کردند. در پی آن، مجموعه مستعمرات مشترک المنافع استرالیا در سال 1900 توسط پارلمان بریتانیا به تایید رسید و در یکم ژانویه 1901 رسماً موجودیت پیدا کرد.