نقش چین در افول قدرت دیپلماسی آمریکا

تاریخ ثبت خبر :8/10/2017

برای اولین بار طی نیم قرن گذشته اکثریت مردم آمریکا بر ضرورت بازبینی سیاست‌های سردمداران این کشور مبنی بر توسعه طلبی های آمریکا در جهان و فرصت دادن به کشورهای دیگر برای تدبیر امور خودشان تأکید کردند. این موضوع از طریق نظرسنجی آکادمی پی یو در پایان سال 2013 مورد توجه قرار گرفت.

ملت آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم نسبت به روایت‌های رسمی مطرح شده از سوی رسانه‌های خود تسلیم بودند و مداخله دولت‌ها در مناطق مختلف جهان را در راستای ادامه نظریه برتری طلبی آمریکا می دانستند. اما تحولات و متغیرات عرصه بین‌الملل و بروز جهان چند قطبی ، نظریات انتقادآمیزی را ضد این موضوع مطرح کرد. بر این اساس حدود 70 درصد از شرکت‌کنندگان در این نظرسنجی اعلام کردند که باید چالش‌های داخلی کشور مورد بازبینی قرار بگیرد.

مکتب کسینجر مبتنی بر صبر استراتژیک و بی توجهی دولت های مختلف آمریکا در اولویت دادن به منافع دراز مدت در مقابل منافع و دستاوردهای کوتاه مدت را می تواند یکی از مهم ترین عوامل این افول توصیف کرد، علاوه بر اینکه نمی توان نقش مسکو و پکن و قدرت های نوپای منطقه ای و بین المللی را در این زمینه نادیده گرفت.

 

عقب گرد دیپلماسی شتابزده آمریکایی در قبال چین

مقامات اجرایی و قضایی آمریکا اتهاماتی را نسبت به یکدیگر در رابطه با عدم مشخص بودن دیدگاه‌ها نسبت به ابزارهای ضروری برای تحقق اهداف استراتژیک آمریکا و فقدان استراتژی عالی آنها مطرح می‌کنند. این موضوع زمینه‌ساز همبستگی دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه در مجلس سنا و خلع اختیارات سیاست‌گذاری خارجی از کاخ سفید در رابطه با اعمال تحریم‌های جدید بر ضد روسیه و ایران و کره شمالی شده است.

تیلرسون در رابطه با چین می‌گوید که روند هماهنگی مناسبات شراکت آمیز با این کشور برای مدیریت پرونده کره شمالی را تسریع خواهد بخشید. وی می‌افزاید که پکن با دیدگاه‌های آمریکا در رابطه با کره شمالی خالی از تسلیحات هسته‌ای موافق است. روایتی که تیلرسون ارائه می‌دهد نشان دهنده یک روش سیاسی مبتنی بر تحقق نتایج در مدت زمان مشخص است و به دنبال پایه گذاری مبانی سیاست پردازان مشهور آمریکایی از جمله هنری کسینجر است که به دنبال تحقق اهداف بلندمدت و آرامش و صبر و بصیرت و دیدگاه فراگیر در سیاست خارجی بودند

تیلرسون نیز در تحقق اهداف کوتاه مدت مانند جانشینان سابق خود در دوران ریاست جمهوری جورج بوش پسر و هیلاری کلینتون و جان کری رفتار می‌کند. این در حالی است که مکتب کسینجر مبتنی بر حفظ توازن نیروهای بین‌المللی و اذعان به منافع ملی کشورهای دیگر است که باعث شد قاره اروپا تا حد زیادی ثبات خود را از طریق آن به دست آورد.

 

اذعان به منافع ملی کشورهای دیگر هیچ موجودیتی در قاموس سیاست‌مداران آمریکایی به ویژه در دوران دونالد ترامپ و مراکز قدرتی که جنگ را به گزینه های دیگر ترجیح می دهند، ندارد. البته البته برخی ضرورت‌های سیاست واقع‌گرایانه باعث شده است و این گروه با چین در زمینه موضوع کره شمالی آتش بس داشته باشند.

این آتش بس در اظهارات تیلرسون مبتنی بر این نکته است که اهداف آمریکایی در شبه جزیره کره شامل سیاست تغییر نظام کنونی نمی‌شود. البته کره شمالی از زمان تصمیم خود در آغاز دهه 50 قرن گذشته میلادی موضوع را رد کرده است. علاوه بر این که اذعان به هزینه بالای گزینه نظامی آمریکا و پیامدهای آن در قبال چین در درجه اول این اعلام قرار دارد

 

مکتب کسینجر؛ صبر استراتژیک و عدم شتابزدگی دیپلماتیک

خودکامگی که سیاست خارجی آمریکا آن را دنبال می‌کند، نمادهای خود را در تحقق اهداف فوری و عدم توجه به منافع کشورهای دیگر نشان می‌دهد. این موضوع باعث می‌شود مراکز تصمیم‌سازی موانع مهمی در روند ترسیم سیاست خارجی دقیق این کشور را نادیده بگیرند. چیزی که این فرضیه را تقویت می‌کند ، اظهارات دونالد ترامپ و وزیر خارجه آن رکس تیلرسون مبنی بر اذعان به وجود اختلاف با روسیه و عدم رسیدن به راه‌حل آن در زمان مقتضی است. علاوه بر اینکه آنها تأکید دارند که "ما توافق کردیم که به توافق نرسیم و هر کدام از ما در مسیر منافع خود قدم بردارد."

این موضوع همچنین در درگیری دو قطب در سوریه در سایه دستاوردهای متوالی دولت این کشور و کاهش نفوذ و تسلط گروه‌های مسلح مورد حمایت آمریکا خود را نشان می‌دهد. تیلرسون در سخنرانی اخیر خود برخی سیگنال های خوب را مخابره کرده و به منافع روسیه اذعان کرده و گفته است که دو کشور با هم کار می‌کنند تا به مرحله تحقق هدف نهایی در خصوص وحدت اراضی سوریه و ایجاد ثبات در آن در دوره بعد از فروپاشی داعش دست پیدا کنند.

لازم به ذکر است که این روش همان راهکاری است که کیسینجر به آن دعوت کرده و در مقاله خود در روزنامه وال‌استریت ژورنال که دو سال پیش منتشر شد، آن را مورد توجه قرار داده است. یکی از بخش‌هایی که کسینجر بر آن تمرکز کرده ، این است که اولویت باید شکست دادن داعش و برتری دادن هدف تغییر نظامی در سوریه باشد. وی در مورد و روسیه نیز می‌افزاید که مداخله این کشور ممکن است در بازگرداندن امنیت به خاورمیانه سهیم باشد ، چرا که مسکو به جای ملاحظات ایدئولوژیک به دنبال مناسبات ژئوپلتیک خود است.

کسینجر در ادامه هشدار می‌دهد که آمریکا قدرت تأثیرگذاری در روند حوادث را در نتیجه کاهش نفوذ خود و درگیری‌های کنونی به وجود آمده با تمامی طرف‌ها و اختلاف نظر در رابطه با میزان عزم و اراده آمریکا برای درک و شکل دادن به دنیای جدید از دست خواهد داد.

نگاهی به سیاست دوجانبه ترامپ تیلرسون در قبال سوریه نشان می‌دهد که این سیاست انعکاسی از رویکردهای کسینجر به عنوان مشاور غیر رسمی امور سیاست خارجی دولت ترامپ است. در اینجا باید به دیدار طولانی اشاره کرد که ترامپ در ماه می گذشته قبل از اولین دیدار خود با ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه با کیسینجر انجام داده است.

ترامپ خوشحال‌ از این  نشست با کیسینجر خارج شد که نشان می‌داد سیاست واقع‌گرایی را به عنوان مقدمه‌ای برای سیاست خارجی موفق در دستور کار خود قرار داده است. وی در این رابطه گفت: ما در موضوع سوریه صحبت کردیم و اعتقاد دارم که به نتایج بسیار مثبتی در این زمینه دست پیدا کردیم. تحولات به صورت شتابزده و البته با ماهیت بسیار مثبت دنبال می‌شود.

ترامپ در طول دوران حاکمیت خود به این نتیجه رسیده است که معیار دیپلماسی موفق نیازمند چند دهه فعالیت است و چند روز برای آن کافی نیست. اما در این زمینه بارها و بارها با مانع جریان‌های متنفذی در دو حزب موجود مواجه شده که برتری آمریکایی را بهانه‌ای برای مداخله و تسلط بر کشورها و به دست آوردن منافع کوتاه‌مدت برای نشان دادن پیروزی خود می‌دانند.